1 اینخطه اگر چه هست با نزهت و روض در وی نه باختیار خود کردم خوض
2 گشتست در او طبیعت نازک من چون آب که بسیار بماند در حوض
1 چون فلک از آفتاب مشعله ئی درگرفت عرصه آفاق را جمله در آذر گرفت
2 خسرو سیاره چون تیغ ضیا برکشید لشکر ظلمت شکست کشور اختر گرفت
1 الوداع ایدل که ما زینجا سفر خواهیم کرد منزل اصلی خود جای دگر خواهیم کرد
2 هست دنیا در حقیقت رود عقبی را پلی ما مسافر بیگمان زین پل گذر خواهیم کرد
1 منت ایزد را که دیگر باره بی هیچ انقلاب بر سر اهل خراسان سایه گسترد آفتاب
2 تا ابد نتوان ادای شکر این کردن که باز مسند عزت مشرف شد بشاه کامیاب