وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن می‌کند از جامی غزل 217

وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن می‌کند

1 وقت گل خوش آن که جا بر طرف گلشن می‌کند دیده را زآب روان و سبزه روشن می‌کند

2 خانه دل را که از دود زمستان تیره بود در حریم بوستان از دیده روزن می‌کند

3 همچو نرگس می‌نهد بر کف به عشرت جام می پای سرو و سایه گلبن نشیمن می‌کند

4 می‌نشاند گل‌رخی یا لاله‌رویی پیش خویش گردش از گل توده و از لاله خرمن می‌کند

5 با سپاه محنت و غم بر سر جنگ است باغ زاه زره از سبزه و خنجر ز سوسن می‌کند

6 می‌نهد از عنبر تر لاله بر آتش بخور وز بخورش گل عبیر جیب و دامن می‌کند

7 گر صراحی ریخت خون توبه جامی چه باک هر زمان خون دگر زین سان به گردن می‌کند

عکس نوشته
کامنت
comment