موسم مستی است ایام بهاران از جویای تبریزی غزل 1073

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

موسم مستی است ایام بهاران های های

1 موسم مستی است ایام بهاران های های فصل گل را مغتنم دانید یاران های های

2 دست افشان پای کوبان می روم از خویشتن رقص مستی سیر دارد می گساران های های

3 می روم افتان و خیزان تا بکوی می فروش گرد راه می کشانم، باده خواران! های های

4 می نمایم شبنم خوی برگل رخساره اش نم نم باران و صبح نوبهاران های های

5 مرغ روح از دل تپیدن طبل وحشت خورده است خجلتی دارم ز روی جان شکاران های های

6 نه رود یار از برم نه غیر آید بر سرم خوش بود معشوق و می در روز باران های های

7 می پرد رنگ از رخم جویا ببال بوی گل می روم از خود به یاد گلعذاران های های

عکس نوشته
کامنت
comment