حرف آن لب شنفتنم هوس است از سعیدا غزل 89

حرف آن لب شنفتنم هوس است

1 حرف آن لب شنفتنم هوس است سخن از باده گفتنم هوس است

2 سر او را که اظهر است از شمس باز در دل نهفتنم هوس است

3 چون صبا خاک راه جانان را به دم خویش رفتنم هوس است

4 عمرها غنچه خسب باید بود نفسی گر شکفتنم هوس است

5 پرده از روی کار من بردار گل داغم شکفتنم هوس است

6 در شب وصل، می به صرفه مده مست با یار خفتنم هوس است

7 ای سعیدا ز حافظ امدادی «شعر رندانه گفتنم هوس است»

عکس نوشته
کامنت
comment