1 آن آتش سوزنده که عشقش لقبست در پیکر کفر و دین چو سوزنده تبست
2 ایمان دگر و کیش محبت دگرست پیغمبر عشق نه عجم نه عربست
1 هر چند بطاعت تو عصیان و خطاست زین غم نکشی که گشتن چرخ بلاست
2 گر خستهای از کثرت طغیان گناه مندیش که ناخدای این بحر خداست
1 ای شیر سرافراز زبردست خدا ای تیر شهاب ثاقب شست خدا
2 آزادم کن ز دست این بیدستان دست من و دامن تو ای دست خدا
1 دل بر سر عهد استوار خویشست جان در غم تو بر سر کار خویشست
2 از دل هوس هر دو جهانم بر خاست الا غم تو که برقرار خویشست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به