ببحر هست مطلق تا شدم غرق از اسیری لاهیجی غزل 306

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

ببحر هست مطلق تا شدم غرق

1 ببحر هست مطلق تا شدم غرق میان ما و دریا نیست خود فرق

2 چو من رند و خراباتی و مستم چه کار آید مرا سالوسی و زرق

3 شدم محو فنا از تاب حسنت چو لامع شد مه روی تو چون برق

4 جمالت آفتاب بی زوالست که پیدا نیست او را غرب تا شرق

5 ز هر قیدی اسیری گشت آزاد بدریای فنا زان دم که شد غرق

عکس نوشته
کامنت
comment