- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنرا که غمت ز در درآید مقصود دو عالمش برآید
2 در پای تو هرکه کشته گردد از کل زمانه بر سر آید
3 با رنج تو راحت دو عالم در چشم همی محقر آید
4 خود گر سخن از وصال گویی کان کیست که در برابر آید
5 کس نیست که بر بساط عشقت از صف نعال برتر آید
6 ماییم و سری و اندکی زر تا عشق ترا چه درخور آید
7 پس با همه دل بگفته کای مرد هرچه آید بر سر و زر آید
8 گر در همه عمر گویم ای وصل هجرانت ز بام و در درآید
9 زان تا ز تو برنیایدم کام کار دو جهان به هم برآید
10 تسلیم کن انوری که این نقش هربار به شکل دیگر آید