آسان نمی شود شب وصلم از جهان ملک خاتون غزل 882

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

آسان نمی شود شب وصلم به کام دل

1 آسان نمی شود شب وصلم به کام دل مشکل که نیست بی رخ یارم نظام دل

2 ای باد صبحدم نتوانی ز روی لطف کز پیش ما به دوست رسانی سلام دل

3 از ما سلام و پرسش بی حدّ و بی شمار دانی که چیست پیش نگارم پیام دل

4 گو تن هلال گشته ام از آرزوی تو ای روی دلگشای تو ماه تمام دل

5 در آتش فراق تو بیچاره جان بسوخت وز غم هنوز هیچ نپختست خام دل

6 همچون صراحیم به جگر خون همی رود باشد مرا دهان چو میم تو جام دل

7 ای آفتاب روی توأم صبح روزگار وی مشک بوی زلف توأم گشته شام دل

8 مانند آهویی دل مسکین ز من رمید تا گشت زلف سرکشت ای جان مقام دل

9 ما را مکش به درد فراقت که بیش ازین دارم به روی چون مه تو اهتمام دل

10 ما غیر لطف تو نداریم در جهان جز یاد و ذکر دوست چه باشد کلام دل

عکس نوشته
کامنت
comment