- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن بر شکسته از ما باشد که باز آید این جا دری گشاید آن جا رهی نماید
2 ما منتظر نشسته برخاسته قیامت روزی که بار باشد بر ما که در گشاید
3 هی هی چه گفته آخر با دوست در حضورم آن جا که دوست باشد چیزی دگر نباید
4 دنیا و آخرت را بر هم زدیم کلّی چیزی نمانده این جا حاسد چه بر فزاید
5 تسلیم شو محقّ را پرهیز کن ز مبطل بی گانه چون برن شد خانه کیا درآید
6 این کار را بباید گُردی و پهلوانی نازک مزاجِ بد دل تسلیم را نشاید
7 منکر مباش چندین گر در مقامِ وحدت دوشیزه یی چو مریم روح اللّهی بزاید
8 نَبوَد شگفت اگر چه بد گو نکو نگوید عادت بود که عقرب بر سنگ می گزاید
9 شوریدنِ نزاری چون بلبل است عمدا کز فرطِ شوق چندی بر گل بُنی سراید
10 دو کَون در برابر یک ذرّه یی نسنجد آن جا که غمزۀ او ما را ز ما رباید