آن بر شکسته از از حکیم نزاری قهستانی غزل 582

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

آن بر شکسته از ما باشد که باز آید

1 آن بر شکسته از ما باشد که باز آید این جا دری گشاید آن جا رهی نماید

2 ما منتظر نشسته برخاسته قیامت روزی که بار باشد بر ما که در گشاید

3 هی هی چه گفته آخر با دوست در حضورم آن جا که دوست باشد چیزی دگر نباید

4 دنیا و آخرت را بر هم زدیم کلّی چیزی نمانده این جا حاسد چه بر فزاید

5 تسلیم شو محقّ را پرهیز کن ز مبطل بی گانه چون برن شد خانه کیا درآید

6 این کار را بباید گُردی و پهلوانی نازک مزاجِ بد دل تسلیم را نشاید

7 منکر مباش چندین گر در مقامِ وحدت دوشیزه یی چو مریم روح اللّهی بزاید

8 نَبوَد شگفت اگر چه بد گو نکو نگوید عادت بود که عقرب بر سنگ می گزاید

9 شوریدنِ نزاری چون بلبل است عمدا کز فرطِ شوق چندی بر گل بُنی سراید

10 دو کَون در برابر یک ذرّه یی نسنجد آن جا که غمزۀ او ما را ز ما رباید

عکس نوشته
کامنت
comment