1 تاریک شد از مهر دل افروزم روز شد تیره شب، از آه جگر سوزم روز
2 شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 برآمد ز کوه ابر مازندران چو مار شکنجی و ماز اندر آن
2 بسان یکی زنگی حامله شکم کرده هنگام زادن گران
1 حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین
2 شیر نر تنها بود هرجا و خوکان جفتجفت ما همه جفتیم و فردست ایزد دادآفرین
1 آمد بهار خرم و آورد خرمی وز فر نوبهار شد آراسته زمی
2 خرم بود همیشه بدین فصل آدمی با بانگ زیر و بم بود و قحف در غمی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **