جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

تا دل مسکین من دیوانه از جهان ملک خاتون غزل 590

غزل 590 ام از 1809 غزلیات

تا دل مسکین من دیوانه شد

1 تا دل مسکین من دیوانه شد در غم عشق رخت افسانه شد

2 تا شد او با درد عشقت آشنا بی تکلّف از جهان بیگانه شد

3 خان و مان بر باد مهرت داده ام تا غم روی توأم همخانه شد

4 بوسه ای می خواستم گفتی که نه شکر کردم چون لبت پروانه شد

5 همچو مویی در غمت بگداختم تا ز زلفت تاره ای در شانه شد

6 شمع رویت را شبی دیدم ز جان دل برفت و پیش او پروانه شد

7 تا فرورفتم به بحر عشق تو جان شیرین در سر دردانه شد

8 گفتم آخر یک نظر بر ما فکن یار ما را یک زمان پروا نه شد

9 همچو حلقه بر درش سر می زنم یک در از وصلش به رویم وا نه شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا دل مسکین من دیوانه شد

شاعر شعر تا دل مسکین من دیوانه شد چه کسی است ؟

شاعر شعر تا دل مسکین من دیوانه شد جهان ملک خاتون می باشد.

شعر تا دل مسکین من دیوانه شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر تا دل مسکین من دیوانه شد چیست ؟

قالب شعر تا دل مسکین من دیوانه شد غزل است

مضمون اصلی شعر تا دل مسکین من دیوانه شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر