-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زمن نبود فغانی که دوش میکردم نصیحت غم روی تو گوش میکردم
2 فغان نه شیوه اهل دلست ای بلبل وگرنه من زتو افزون خروش میکردم
3 گرم بمجمع افسردگان قدم میرفت بناله همه را شعله نوش میکردم
4 زصد وصال نیاید شب آنچه من بخیال زشیوه های تو با عقل و هوش میکردم
5 چنان حلاوت لعل تو می ستودم دوش که نیش را متأثر زنوش میکردم
6 اگر بر ازفشانی لبم اجازت داشت چها بعابد طاعت فروش میکردم
7 نهم باینهمه تردامنی همان عرفی که عیب زاهد پشمینه پوش میکردم