1 ازین حلاوت گفتار بس عجب نبود که خاک در طرب و آسمان به رقص آید
2 هرآن کمال که داغ قبول تست بر آن چو ذات عقل مبر از عیب و نقص آید
1 بهار آمدکه ازگلبن همی بانگ هزار آید به هر ساعت خروش مرغ زار از مرغزار آید
2 تو گویی ارغنون بستند بر هر شاخ و هر برگی ز بس بانگ تذرو و صلصل و دراج و سار آید
1 شکسته خامهٔ آذرگسسته نامهٔ قسطا چه خامه خامهٔ خسرو چه نامه نامهٔ دارا
2 گسسته دفتر شاپور و خسته خاطر آزر شکسته رونق ارژنگ و بسته بازوی مانا
1 شب گذشته که آفاق را ظلام گرفت ز تاب مهر زمین رنگ سیم خام گرفت
2 شب سیاه چو دزدان ز تاب ماهکمند به کف نهاد و همی راه کوی و بام گرفت