-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش نبود صبح دم شاهد و صحرا و می طوف و تماشا و عیش چنگ و دف و نای و نی
2 گر متعصّب ترا عیب و ملامت کند هرزه مکن استماع گو چه حدیث است هی
3 حّقِ تو باطل بود خیرِ تو شَرَ هم چنانک جمع نگشته ست ضدّ رُشد نبوده ست غَی
4 در کفنِ خویش خُسب از لحدِ ما مگوی چیست اِلی اَصِله خوانده نه ای کُلُّ شَی
5 قسمت هر کس جدا طالعِ هر کس دگر این سجل از بدو کرد کاتبِ ابداع طی
6 کرد کلیم آرزو چشمه ی خضر و نشد پس روِ او لاجرم دور فکندش ز پی
7 باز سکندر طمع کرد و به ظلمات شد تا مگر او نیز هم گردد جاوید حَی
8 معنیِ آبِ حیات هر دو ندانسته اند گویی نشنوده اند معجزه ی جامِ کی
9 مایه ی هر زندگی واسطه ای دیگرست روحِ نباتی و ماء جامِ نزاری و می