جز تو روشن نبود دیدهٔ از جویای تبریزی غزل 1051

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی

1 جز تو روشن نبود دیدهٔ بیخواب کسی بی تو آرام ندارد دل بیتاب کسی

2 رگ خوابش ز رگ گل نتواند فرق نمود آیی ار نیم شبی سرزده در خواب کسی

3 آبرو شد سبب تربیت ما چو گهر نیست سرسبزی ما همچو گل از آب کسی

4 از ازل خاک در عشق شدن منصب ماست درگه عشق بجز ما نبود باب کسی

5 ناز آن آبروی خونریز به دل کار کند ترسم از لنگر شمشیر سیه تاب کسی

6 کرده طرح این غزل تازهٔ رنگین جویا نکته دان یار ادافهم سخن یاب کسی

عکس نوشته
کامنت
comment