1 زان پیش که این گنبد دوار نبود و اندر دو سرا ز خلق دیار نبود
2 بر نقد تو سکه بدو نیک زدند خوشباش هر آنچه رفت انگار نبود
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز