1 بنده ات بود گرسنه پیرار پار زن کرد و بچّه زاد امسال
2 لاجرم از نوایب حدثان تیره دارد چو خال صورت حال
3 مثل بنده اندرین حالت اینچنین گفته اند در امثال
4 تنگ بد حای موش در سوراخ بست جاروب نیز بر دنبال
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دلم نخست که دل بر وفای یار نهاد به بی قراری با خویشتن قرار نهاد
2 ز جان امید ببّرید و دل ز سر برداشت پس انگهی قدم اندر ره استوار نهاد
1 آنکه سرم بر خط فرمان اوست گوی دلم در خم چوگان اوست
2 دل بغمش دادم و جان هم دهم گر لب و دندان لب و دندان اوست
1 تا دم باد صبا بگشا دست گرهی از دل ما بگشا دست
2 هر فتوحی که جهانراست ز گل همه از باد هوا بگشادست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به