فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین از فروغی بسطامی غزل 21

غزل 21 ام از 549 غزلیات

شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا

1 شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا عمر دوباره شد نفس واپسین مرا

2 با صد هزار حسرت از آن کو گذشته‌ام وا حسرتا اگر بگذارد چنین مرا

3 چون برکنم ز سینهٔ سیمین دوست دل که ایزد نداده است دل آهنین مرا

4 گفتم به چشم عقل نیفتم به چاه عشق بستی نظر ز نرگس سحر آفرین مرا

5 در وعده‌گاه وصل تو جانم به لب رسید امید مهر دادی و کشتی به کین مرا

6 زان گه که با دو زلف تو الفت گرفت دل آسوده کردی از غم دنیا و دین مرا

7 با آن که آب دیده‌ام از سر گذشت باز خاک در تو پاک نگشت از جبین مرا

8 نازم خیال خاتم لعلت که همچو جم آفاق را کشید به زیر نگین مرا

9 داد آگهی ز خاصیت آب زندگی زهری که ریخت عشق تو در انگبین مرا

10 گشتم نشان سخت کمانی فروغیا یا رب مباد چشم فلک در کمین مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا

شاعر شعر شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا فروغی بسطامی می باشد.

شعر شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا چیست ؟

قالب شعر شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا غزل است

مضمون اصلی شعر شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر