- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد وقت مرگ نوش لبی همنشین مرا عمر دوباره شد نفس واپسین مرا
2 با صد هزار حسرت از آن کو گذشتهام وا حسرتا اگر بگذارد چنین مرا
3 چون برکنم ز سینهٔ سیمین دوست دل که ایزد نداده است دل آهنین مرا
4 گفتم به چشم عقل نیفتم به چاه عشق بستی نظر ز نرگس سحر آفرین مرا
5 در وعدهگاه وصل تو جانم به لب رسید امید مهر دادی و کشتی به کین مرا
6 زان گه که با دو زلف تو الفت گرفت دل آسوده کردی از غم دنیا و دین مرا
7 با آن که آب دیدهام از سر گذشت باز خاک در تو پاک نگشت از جبین مرا
8 نازم خیال خاتم لعلت که همچو جم آفاق را کشید به زیر نگین مرا
9 داد آگهی ز خاصیت آب زندگی زهری که ریخت عشق تو در انگبین مرا
10 گشتم نشان سخت کمانی فروغیا یا رب مباد چشم فلک در کمین مرا