شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین از فروغی بسطامی غزل 21

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا

1 شد وقت مرگ نوش لبی هم‌نشین مرا عمر دوباره شد نفس واپسین مرا

2 با صد هزار حسرت از آن کو گذشته‌ام وا حسرتا اگر بگذارد چنین مرا

3 چون برکنم ز سینهٔ سیمین دوست دل که ایزد نداده است دل آهنین مرا

4 گفتم به چشم عقل نیفتم به چاه عشق بستی نظر ز نرگس سحر آفرین مرا

5 در وعده‌گاه وصل تو جانم به لب رسید امید مهر دادی و کشتی به کین مرا

6 زان گه که با دو زلف تو الفت گرفت دل آسوده کردی از غم دنیا و دین مرا

7 با آن که آب دیده‌ام از سر گذشت باز خاک در تو پاک نگشت از جبین مرا

8 نازم خیال خاتم لعلت که همچو جم آفاق را کشید به زیر نگین مرا

9 داد آگهی ز خاصیت آب زندگی زهری که ریخت عشق تو در انگبین مرا

10 گشتم نشان سخت کمانی فروغیا یا رب مباد چشم فلک در کمین مرا

عکس نوشته
کامنت
comment