شد وقت آنکه مرغ سحر از ملک‌الشعرا بهار قصیده 93

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

شد وقت آنکه مرغ سحر نغمه سر کند

1 شد وقت آنکه مرغ سحر نغمه سر کند گل با نسیم صبح‌، سر از خواب برکند

2 نرگس عروس وار خمیده به طرف جوی تا خویش را درآینه هر دم نظرکند

3 لاله گرفته جام عقیقین به زیر ابر تا با سرشگ ابر، لب خشک تر کند

4 وقتست تاکه نطفهٔ زندانی نبات زندان خاک بشکند و سر بدرکند

5 باد صبا به دایگی ابر و آفتاب طفل شکوفه را به چمن خشک و ترکند

6 در مخزن شکوفه نهد دست صنع‌، شیر وان شیر را بدل به گلاب و شکر کند

7 گویی که کارخانهٔ قند است بوستان کاجرای امر پادشه بحر و برکند

8 بودم امیدوار، که بعد از چهار سال شاه جهان به چاکر دیرین نظر کند

9 گوید دور گوشه‌نشینی بسر رسید باید بهار جامهٔ خدمت به برکند

10 برگیرد آن ‌قلم‌، که به ایران و شرق و غرب فرزانه نسبتش به نبات و شکر کند

11 بگشاید آن زبان‌، که در آفاق علم و فضل دانا ز جان و دل سخنانش ز بر کند

12 از معجزات شاه بسی کارنامه‌ها در روزگار، ورد زبان بشر کند

13 یک نیمه عمر او ، به ره خلق شد به باد باید کنون تدارک نیم دگر کند

14 از ناکسان به غیر زیان و ضرر ندید از لطف شاه‌، دفع زبان و ضرر کند

15 بیرون ز چاپلوسی بارد، حقایقی ز اوصاف شه به گرد جهان مشتهر کند

16 درکسوت معانی شیرین به نظم و نثر احوال ملک را همه جا جلوه گر کند

17 از لطف شاه‌، دربدران را دهد نوید وز مهر شاه‌، بیخبران را خبر کند

18 زیر لوای خسرو ایران ز جان و دل از اهل فضل گرد، سپاه و حشر کند

19 *‌ *‌

20 با این امید سال بسر بردم‌، ای دریغ‌! غافل که بخت‌، کار من از بد بتر کند

21 در موسمی که مرغ کند تازه آشیان شاهم ز آشیان کهن دربدر کند

22 در خانه پنج طفل و زنی رنج‌دیده را گریان ز هجر شوهر و یاد پدر کند

23 شاها روا مدار که بر جای هفت سین با هفت شین کسی شب نوروز سر کند

24 شکوا و شیون‌ و شغب‌ و شور و شین را با ذکر شه شریک دعای سحر کند

عکس نوشته
کامنت
comment