- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد وقت آنکه مرغ سحر نغمه سر کند گل با نسیم صبح، سر از خواب برکند
2 نرگس عروس وار خمیده به طرف جوی تا خویش را درآینه هر دم نظرکند
3 لاله گرفته جام عقیقین به زیر ابر تا با سرشگ ابر، لب خشک تر کند
4 وقتست تاکه نطفهٔ زندانی نبات زندان خاک بشکند و سر بدرکند
5 باد صبا به دایگی ابر و آفتاب طفل شکوفه را به چمن خشک و ترکند
6 در مخزن شکوفه نهد دست صنع، شیر وان شیر را بدل به گلاب و شکر کند
7 گویی که کارخانهٔ قند است بوستان کاجرای امر پادشه بحر و برکند
8 بودم امیدوار، که بعد از چهار سال شاه جهان به چاکر دیرین نظر کند
9 گوید دور گوشهنشینی بسر رسید باید بهار جامهٔ خدمت به برکند
10 برگیرد آن قلم، که به ایران و شرق و غرب فرزانه نسبتش به نبات و شکر کند
11 بگشاید آن زبان، که در آفاق علم و فضل دانا ز جان و دل سخنانش ز بر کند
12 از معجزات شاه بسی کارنامهها در روزگار، ورد زبان بشر کند
13 یک نیمه عمر او ، به ره خلق شد به باد باید کنون تدارک نیم دگر کند
14 از ناکسان به غیر زیان و ضرر ندید از لطف شاه، دفع زبان و ضرر کند
15 بیرون ز چاپلوسی بارد، حقایقی ز اوصاف شه به گرد جهان مشتهر کند
16 درکسوت معانی شیرین به نظم و نثر احوال ملک را همه جا جلوه گر کند
17 از لطف شاه، دربدران را دهد نوید وز مهر شاه، بیخبران را خبر کند
18 زیر لوای خسرو ایران ز جان و دل از اهل فضل گرد، سپاه و حشر کند
19 * *
20 با این امید سال بسر بردم، ای دریغ! غافل که بخت، کار من از بد بتر کند
21 در موسمی که مرغ کند تازه آشیان شاهم ز آشیان کهن دربدر کند
22 در خانه پنج طفل و زنی رنجدیده را گریان ز هجر شوهر و یاد پدر کند
23 شاها روا مدار که بر جای هفت سین با هفت شین کسی شب نوروز سر کند
24 شکوا و شیون و شغب و شور و شین را با ذکر شه شریک دعای سحر کند