بود طریقه ی هوش، اینکه سر از آذر بیگدلی غزل 132

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

بود طریقه ی هوش، اینکه سر عشق بپوشم

1 بود طریقه ی هوش، اینکه سر عشق بپوشم ولی چه سود که کرده است عشق، غارت هوشم؟!

2 گرم بهیچ خرید و، گرم بهیچ فروشد؛ بجان دوست که من دوست را بجان نفروشم

3 جفای خویش ببین و وفای من، که همیشه تو همزبان رقیبی و من ز شکوه خموشم

4 شکنج سلسله ی عنبرین و، طره ی مشکین؛ نهاد بند بپایم، کشید حلقه بگوشم

5 اگر بچشمه ی حیوان، فتد چو خضر گذارم بخاک پای تو سوگند کآب بیتو ننوشم

6 بکشت بیتو مرا دوش فرقت تو و امشب کشد ببزم تو از رشک غیر، حسرت دوشم!

7 کسی نگفته که بلبل ننالد از ستم گل چو دارم از تو خراشی بسینه، چون نخروشم؟!

8 رهین باده اگر خرقه راز دوش من آذر نمیگرفت، نمیداد باده باده فروشم

عکس نوشته
کامنت
comment