- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود طریقه ی هوش، اینکه سر عشق بپوشم ولی چه سود که کرده است عشق، غارت هوشم؟!
2 گرم بهیچ خرید و، گرم بهیچ فروشد؛ بجان دوست که من دوست را بجان نفروشم
3 جفای خویش ببین و وفای من، که همیشه تو همزبان رقیبی و من ز شکوه خموشم
4 شکنج سلسله ی عنبرین و، طره ی مشکین؛ نهاد بند بپایم، کشید حلقه بگوشم
5 اگر بچشمه ی حیوان، فتد چو خضر گذارم بخاک پای تو سوگند کآب بیتو ننوشم
6 بکشت بیتو مرا دوش فرقت تو و امشب کشد ببزم تو از رشک غیر، حسرت دوشم!
7 کسی نگفته که بلبل ننالد از ستم گل چو دارم از تو خراشی بسینه، چون نخروشم؟!
8 رهین باده اگر خرقه راز دوش من آذر نمیگرفت، نمیداد باده باده فروشم