1 آن کو زمی شبانه مخمور بود نزدیک خرد ز زندگی دور بود
2 دل سوخته آتش غم را مرهم خونیست که نامش آب انگور بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
2 از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
1 دوستان با جگرِ تشنه رسید آب حیات کوریِ مدّعیان را به محمّد صلوات
2 شکرِ حق را که نمردیم و رسیدیم به کام عاقبت هم اثری روی نمود از دعوات
1 مرا چو وصل تو تشریف بار داد امشب بیار باده و گوهر هرچه باد امشب
2 کمند زلف تو وجام باده هر دو به کف رقیب را چه بماند به دست ، باد امشب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **