جامی

جامی

جامی
جامی

آن تندخو که آمد خون ریختن فن او از جامی غزل 411

غزل 411 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

آن تندخو که آمد خون ریختن فن او

1 آن تندخو که آمد خون ریختن فن او گر خون من نریزد خونم به گردن او

2 هر دم چرا نهد رو دامن به پشت پایش چاک است جیب جانم از رشک دامن او

3 طاق رواق عیشم گردد چو گاه گاهی بینم نشان به راهی از نعل توسن او

4 گر زان دو رخ گشاید برقع درون خانه عکس مه و خور افتد بیرون ز روزن او

5 شبها چو دور ازان رخ بینم به ماه ترسم کز برق آهم افتد آتش به خرمن او

6 هرچند تن چو مویی از درد توست عاشق بی درد تو مبادا یک موی بر تن او

7 جامی تو را نبیند جز چشم روشن خود بادا هزار رحمت بر چشم روشن او

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن تندخو که آمد خون ریختن فن او

شاعر شعر آن تندخو که آمد خون ریختن فن او چه کسی است ؟

شاعر شعر آن تندخو که آمد خون ریختن فن او جامی می باشد.

شعر آن تندخو که آمد خون ریختن فن او در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر آن تندخو که آمد خون ریختن فن او چیست ؟

قالب شعر آن تندخو که آمد خون ریختن فن او غزل است

مضمون اصلی شعر آن تندخو که آمد خون ریختن فن او چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.