آن مرغ که بود زیرکش از جهان ملک خاتون غزل 897

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

آن مرغ که بود زیرکش نام

1 آن مرغ که بود زیرکش نام افتاده به هر دو پای در دام

2 در بند بلا فتاد از آغاز تا خود به کجا رسد سرانجام

3 آیا تو کجا و ما کجائیم دردا که به هرزه رفت ایام

4 ترسم که ز جور تو برآید ناگاه به شهر فتنه عام

5 خرّم دل آنکه با نگاری در گوشه ی خلوتی کشد جام

6 رخسار تو زیر زلف مشکین صبحیست مقیم بوده ی شام

7 سرپنجه ی روزگار غدّار شیران زمانه را کند رام

8 چون کام دل از تو برنیامد صبر از تو همی کنم به ناکام

9 نومید مشو دلا چه دانی باشد که بیابی از جهان کام

عکس نوشته
کامنت
comment