- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدبنا میزد چه رویست آنچنان آراسته وز خیال طلعتش میدان جان آراسته
2 از لب چون لاله و رخسار چون گلبرگ او لاله زار و طبع و گلزار روان آراسته
3 از خیالش نقش جان هر نقشبند آموخته وز جمالش باغ دل چون پرنیان آراسته
4 روزگار از روی او و رأی من در عشق او هم بهار و هم خزان در یک مکان آراسته
5 کرده بر خود دلبران را دعوت پیغمبری وز دو رخ صدگونه برهان بیان آراسته
6 از پی معجز نمودن شکل رخسار و لبش لاله دربار و لعل در فشان آراسته
7 چشمه حیوان ز ظلماتست و او بر آفتاب چشمه ز آن خوشتر از کوچک دهان آراسته
8 در حجاب سایه آرایش ندارد آفتاب وآفتاب او به مشکین سایبان آراسته
9 کارگاه حسن ازو چون بارگاه سلطنت از سنان خسرو سلطان نشان آراسته
10 بندگان از خدمت تو نام و نان اندوخته چاکران از نعمت تو خان و مان آراسته
11 تا بود جرم سپهر این بارگاه افراخته با تو چون بوم بهشت این خاندان آراسته
12 لشگرت روی زمین پیموده و قلب تو را پشت و پهلو از هزاران پهلوان آراسته
13 تا کواکب در قران با هم قرین گردند، باد ملک تو صاحب قران با صد قران آراسته
14 آستان بوسیده گردون بارگاهت را و بخت آستین بر بسته و این آستان آراسته