1 شد فصل بهار و گشتم از غصه هلاک دارم جگری کباب و چشمی نمناک
2 گلها همه سر ز خاک بیرون کردند الا گل من که سر فرو برد به خاک
1 ای ز تو شق خرقه ماه منیر پیش تو مهر آمده فرمان پذیر
2 قصر نبوت به تو چون شد بلند کسر به مقصوره کسری فکند
1 ای صفت خاص تو واجب به ذات بسته به تو سلسله ممکنات
2 گر نرسد قافله بر قافله فیض تو در هم درد این سلسله
1 باشد اندر صورت هر قصه ای خرده بینان را ز معنی حصه ای
2 صورت این قصه چون اتمام یافت بایدت از معنی آن کام یافت