- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پاره دوزی بود در اقصای ری مطمئن بر پاره دوزی رای وی
2 با خمیده پشتی از بار عیال داشت مشتی طفلکان خردسال
3 بود بر دلق معاش خویشتن روز و شب از پاره دوزی وصله زن
4 چون رسیدی میوه های سال نو خاطرش بودی به هر میوه گرو
5 سوی اهل خود به صد گونه حیل آمدی هم جیب ازان پر هم بغل
6 پیش ایشان ریختی آن را دلیر تا بخوردندی همه زان میوه سیر
7 بعد ازان گفتی که ای افتادگان بر فراش محنت و غم زادگان
8 گر فتد صد بار ازین میوه به چنگ جمله را اینست طعم و بوی و رنگ
9 ترک آز و آرزومندی کنید طبع را مایل به خرسندی کنید
10 من چو خاکم زیر پای فقر پست بیش ازینم برنمی آید ز دست