- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بچین شد پیش پیری مرد هوشیار که ما را از حقیقت کن خبردار
2 جوابش داد آن پیر طریقت که ده جزوست در معنی حقیقت
3 بگویم با تو گر نیکو نپوشی یکی کم گفتنست و نه خموشی
4 ز خاموشیست بر دست شهان باز که بلبل در قفس ماند ز آواز
5 اگر در تن زدن جانت کند خوی شود هر ذرهٔ با تو سخن گوی
6 چو چشمه تا بکی در جوش باشی که دریا گردی ار خاموش باشی
7 درین دریا بگوهر هر که ره داشت بغواصیش باید دم نگه داشت