- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت که لخت لخت جگر را به روی کار نداشت
2 کدام شمع در این تیره خاکدان افروخت که تا سحر به رهش چشم انتظار نداشت
3 مپرس حاد دل تیره ام که از دم صبح کدام روز که این آینه غبار نداشت
4 ز سرو و سوسن و گل داد خودنمایی داد خوش آب و رنگ تری از تو نوبهار نداشت
5 به کوه و دشت و چمن طرح سیر افکندم گلی به رنگ تو امروز روزگار نداشت
6 نهال آنکه بشد از گداز تن سیراب چو نخل شمع بجز شعله برگ و بار نداشت
7 جمیله بود عروس جهان ولی جویا به چشم اهل نظر رنگ اعتبار نداشت