جامی

جامی

جامی
جامی

بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است از جامی غزل 45

غزل 45 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است

1 بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است که گل در او رخ ساقی و لاله جام می است

2 جهانیان همه در جست و جوی می بینم ندانم این تک و پوی از کی است و تا به کی است

3 اگرچه پشت به پشتند رهروان کس نیست که طاق ابروی جانان نه قبله گاه وی است

4 رسید قاصد جان تیر او پیاپی باد نزول او که عجب قاصدی خجسته پی است

5 در آفتاب به روزم ستاره بنماید ز تاب باده بناگوش او که کرده خوی است

6 به ذکر حاتم و جودش چه سود بسط سخن چو از بسیط زمین آن بساط گشته طی است

7 صریر خامه جامی به گوش ذوق شنو که بزمگاه سخن را به از نوای نی است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است

شاعر شعر بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است چه کسی است ؟

شاعر شعر بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است جامی می باشد.

شعر بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است چیست ؟

قالب شعر بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است غزل است

مضمون اصلی شعر بود بهار من آن روز اگرچه فصل دی است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, می‌نوشی است.