- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز زلفش تارک جانم بود پیوند هر مو را به صد تیغ جفا نتوان بُرید از هم من و او را
2 جفای آسمان کم بود عشاق بلا جو را نمود از وسمه آن مه لاجوردی طاق ابرو را
3 ز حرمان زلال وصل او در وصل او سوزم نمیباشد گیاه تشنهای جز من لب جو را
4 نه بالین در شب هجران او نه بستری دارم چه سان بر سنگ نگذارم سر و بر خاک پهلو را؟
5 چه جوید دل به جز سرگشتگی از حلقهٔ زلفش ز چوگان غیر ازین ناید که سرگردان کند گو را
6 ز غیرت کرده خم پشت مه نو را تعالالله چه نیکو بسته معمار ازل آن طاق ابرو را
7 گهی گیرد به تحریک رقیبان دامنش ورنه نهانی هست با مشتاق ربطی آن سگِ کو را