- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خرامان بود در دامان کوهی کبک طنازی که ناگه از هوا آمد صدای بال شهبازی
2 دلش در بر تپان شد رفت قوت از پر و بالش نه پای رفتنش از بیم جان نه بال پروازی
3 ز بیتابی نهان شد در پس سنگی وزین غافل که باشد در کمین آنجا کمان شخ ناوکاندازی
4 که پرکش کرده تیری ناگهان بر پهلویش آمد برآورد از شکاف سینه مجروح آوازی
5 که هر مرغی که صیاد اجل باشد به دنبالش شود هر نقش پایش گاه جستن چنگل بازی
6 قضا را جز رضا مشتاق نبود چاره دیگر بیا بشنو ز من این نکته را گر محرم رازی