بود مجنونی عجب از عطار نیشابوری مصیبت نامه 3

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بود مجنونی عجب نه سر نه بن

1 بود مجنونی عجب نه سر نه بن کز جنون گستاخ میگفتی سخن

2 زاهدی گفتش که ای گستاخ مرد این مگوی و گرد گستاخی مگرد

3 بس خطاست این ره که میجوئی مجوی هم روا نیست اینچه میگوئی مگوی

4 گفت ایزد چون مرا دیوانه خواست هرچه آن دیوانه گوید آن رواست

5 گر سخنهای خطا باشد مرا چون نیم عاقل روا باشد مرا

6 هیچ عاقل را نباشد یارگی کو بپردازد دلی یکبارگی

7 با جنون از بهر او در ساختم تادلم یکبارگی پرداختم

8 عاقلان را شرع تکلیف آمدست بیدلان را عشق تشریف آمدست

9 تو برو ای زاهد و کم گوی تو مرد نفسی زر طلب زن جوی تو

10 بیدلان را با زر و با زن چکار شرع را و عقل را با من چکار

عکس نوشته
کامنت
comment