-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دست پیر میکده گلرنگ باده بود یا عکس روی مغبچه در می فتاده بود
2 رفتم به دیر و شوکت رندان بساحتش از هر چه در خیال درآید زیاده بود
3 پیر مغان نشسته به صد حشمت و جلال گردون بقد خم به درش سر نهاده بود
4 رندان مست هر یکی از رتبه رفیع با اهل عرش چشم حقارت گشاده بود
5 هر سو ز حسن مغبچه شوخ و ساده رو نقش دو صد خیال به دلهای ساده بود
6 پیر مغان اشارت جام میم نمود از حاصل حیات خود اینم اراده بود
7 فانی صفت به مغبچه جان ساختم فدا پنداشتم که مادر دهرم نزاده بود