بود در شهر هری، بیوه از شیخ بهایی نان و حلوا 13

شیخ بهایی

آثار شیخ بهایی

شیخ بهایی

بود در شهر هری، بیوه زنی

1 بود در شهر هری، بیوه زنی کهنه رندی، حیله‌سازی، پرفنی

2 نام او، بی‌بی تمیز خالدار در نمازش، بود رغبت بیشمار

3 با وضوی صبح، خفتن می‌گزارد نامرادان را بسی دادی مراد

4 کم نشد هرگز دواتش از قلم بر مراد هرکسی، می‌زد رقم

5 در مهم سازی اوباش و رنود دائما، طاحونه‌اش در چرخ بود

6 از ته هر کس که برجستی به ناز می‌شدی فی‌الحال، مشغول نماز

7 هرکه آمد، گفت: بر من کن دعا او به جای دست، برمی‌داشت پا

8 بابها مفتوحة للداخلین رجلها، مرفوعة للفاعلین

9 گفت با او رندکی، کای نیک زن حیرتی دارم، درین کار تو من

10 زین جنابتهای پی‌درپی که هست هیچ ناید در وضوی تو شکست

11 نیت و آداب این محکم وضو یک ره از روی کرم، با من بگو

12 این وضو از سنگ و رو محکمتر است این وضو نبود، سد اسکندر است

عکس نوشته
کامنت
comment