جامی

جامی

جامی
جامی

در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز از جامی غزل 177

غزل 177 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز

1 در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز یا سرو چو بالای تو موزون نه و هرگز

2 گردد خجل از روی تو خورشید فلک روز شب با تو برآید مه گردون نه و هرگز

3 سر در خم زلف تو بود خلق جهان را باشد کس ازین سلسله بیرون نه و هرگز

4 خونریز مرا کن به غم خویش حواله تیغت سزد آلوده بدین خون نه و هرگز

5 فردا که فتد کار به میزان عدالت چربد ز غم من غم مجنون نه و هرگز

6 دارم به دل از مار سر زلف تو زخمی بهتر شود این زخم به افسون نه و هرگز

7 عهد تو و جامی ز ازل تا ابد آمد هرگز شود این عهد دگرگون نه و هرگز

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز

شاعر شعر در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز چه کسی است ؟

شاعر شعر در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز جامی می باشد.

شعر در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز چیست ؟

قالب شعر در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز غزل است

مضمون اصلی شعر در لطف بود گل ز تو افزون نه و هرگز چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی