جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

امید بود که یار از سر از جهان ملک خاتون غزل 676

غزل 676 ام از 1809 غزلیات

امید بود که یار از سر وفا نرود

1 امید بود که یار از سر وفا نرود به جان خسته دلان بیش ازین جفا نرود

2 اگرچه لعل لبت خون ما نهان می ریخت ز چشم مست تو باید که بر ملا نرود

3 دلم برفت به یغمای آن دو چشم و دو زلف چو مست و کافر و بی دین بود چرا نرود

4 چنین که زلف تو بر روی چون مه آشفتست نسیم مشک تتاری بگو کجا نرود

5 گمان نبود دلم کاو وفا کند با من عزیز من نظر دوستان خطا نرود

6 سلام من که رساند بدان نگار شبی چو در حریم وصالش بجز صبا نرود

7 صبا زمین ادب را ببوس و خدمت کن بجز دعات بگو بر زبان ما نرود

8 مریض عشق تو شد در جهان دلم باری یقین طبیب دل من که بی دوا نرود

9 اگر به لطف نوازی دل حزین مرا گدا ز درگه لطف تو پادشا نرود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر امید بود که یار از سر وفا نرود

شاعر شعر امید بود که یار از سر وفا نرود چه کسی است ؟

شاعر شعر امید بود که یار از سر وفا نرود جهان ملک خاتون می باشد.

شعر امید بود که یار از سر وفا نرود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر امید بود که یار از سر وفا نرود چیست ؟

قالب شعر امید بود که یار از سر وفا نرود غزل است

مضمون اصلی شعر امید بود که یار از سر وفا نرود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر