آهوی او که بود بیشه دل از محتشم کاشانی غزل 342

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش

1 آهوی او که بود بیشه دل صیدگهش می‌گدازد جگر شیر ز طرز نگهش

2 از بدآموزی آن غمزه نمی‌گردد سیر ناز کافتاده به دنبالهٔ چشم سیهش

3 دو جهان گشته به حسنی که اکر در عرصات به همان حسن درآید گذرند از گنهش

4 مه جبینی ز زمین خاسته کز قوت حسن پنجه در پنجهٔ خورشید فکند است مهش

5 وای بر ملک دل و دین که شد آخر ز بتان نامسلمان پسری فتنه‌گری پادشهش

6 چکند گر نکند خانهٔ مردم ویران پادشاهی که به جز فتنه نباشد سپهش

7 محتشم در گذر آن چشم که من دیدم دوش جبرئیل ار گذرد می‌زند از غمزه رهش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر