- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به گلشن بود در پرواز مرغ بند برپایی سر بندش به دست صید بند بیمدارایی
2 بهر گلبن که افتادی گذار او به صد حسرت برآوردی ز جان خسته آه جسمفرسایی
3 رسانید این سخن کز دل اسیران را گشاید خون به گوش او ز هر شاخی چو طوطی مرغ گویایی
4 که پرواز گلستانت مبارک ای که عمری شد مقید گشته از مرغان گلشن کرده تنهایی
5 به گوش از طایران گلشنش چون این صفیر آمد کشید از سینه مجروح آه حسرتافزایی
6 که مرغی را که پروازش به دست دیگران باشد چه ذوق از رفت گلزاریست یا دامان صحرایی
7 منم مشتاق آن مرغ و کمندم رشته زلفی نمیخواهد دلم سیری نمیجوید تماشایی