خوش بود بر طلوع از حکیم نزاری قهستانی غزل 71

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

خوش بود بر طلوع صبح شراب

1 خوش بود بر طلوع صبح شراب زود بشتاب ساقیا بشتاب

2 پیشتر زان که آفتاب کند کلّه ی ما چو کوره ی پرتاب

3 آفتاب قدح کند روشن کنج تاریک ما به برق شراب

4 دوست مطواع دوست در همه حال یار هم رنگ یار در همه باب

5 پس بدین اعتبار باید بود در جهانِ خراب مست و خراب

6 زاهد خشک مغزِ تر دامن که نداند ره خطا زصواب

7 می خورد بنگ و می نمی نوشد از سرِ آب می رود به سراب

8 ای به رای خود اقتدا کرده کی کند هم حجاب رفع حجاب

9 خویشتن را بدان که هیچ نه ای نص من عرف نفسه دریاب

10 تو نه ای هیچ و چون نباشی تو هم بماند پس از سوال و جواب

11 وقت با بی خودان مست خوش است ای که طوبی لهم و حسن مآب

12 چاره ای کن نزاریا بی خویش به در آ زین محیط بی پایاب

عکس نوشته
کامنت
comment