-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود آب زده ساحت میدان خرابات بزم طرب آماده در ایوان خرابات
2 بنشسته در و پیر خرابات قدح نوش در خدمت او صف زده رندان خرابات
3 جا کرده برش مغبچه شوخ به مستی در کشور حسن آمده سلطان خرابات
4 هر لحظه پی بردن دل طرفه مغنی با لحن مغانه زده دستان خرابات
5 از سر خرابات به رندان شده ظاهر در هر قدحی نکته پنهان خرابات
6 می ده که به صد خلعت شاهی نفروشد یک جرعه می سایل عریان خرابات
7 هر وصف که از کوثر و از روضه شنیدی اندر حق می آمد و در شأن خرابات
8 فانی به خرابات فنا در شد و وارست از ننگ خودی گشت چو مهمان خرابات