بود آسودگی در اضطراب از جویای تبریزی غزل 820

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بود آسودگی در اضطراب از چشم بی‌تابم

1 بود آسودگی در اضطراب از چشم بی‌تابم چو نبض خسته دایم در طپش باشد رگ خوابم

2 مرا دل کندن از صهبا کم از جان کندنی نبود در اعضا ریشه دارد از رگ تلخی می نابم

3 ز مستی رتبهٔ جمشید باشد بینوایان را بود تختم بساط خاک تا در عالم آبم

4 ز جوش گریه در شبهای هجران چشم آن دارم که چون خاشاک بردارد زجای خویش سیلابم

5 کنم بی شکرین لعل تو گر پیمانه پیمایی رگ تلخی زبان مار گردد در می نابم

6 مرا یاد بناگوشی چنین در تاب و تب دارد کمند صید دل گردیده جویا موج مهتابم

عکس نوشته
کامنت
comment