1 بسال هفتصد و بیست و دو بود از هجرت شب یکشنبه و از ماه محرم شده چار
2 کز قضای ازلی شیخ جهان صدرالدین از سر خاک بدر رفت سوی دار قرار
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دوش نسیم سحر بادم مشک وز باد نزد من آمد مرا مژده جانبخش داد
2 گفت که دارای ملک خسرو جمشید فر آنکه مشید از اوست قاعده دین و داد
1 بعزم سفر شاه جمشید فر بر افراخت رایت بخورشید بر
2 بهر سو که روی آورد رایتش قوی پشت باد او بفتح و ظفر
1 گوهر افشان کن ز جان ایدل که میدانی چه جاست مهبط نور الهی روضه پاک رضاست
2 در دریای فتوت گوهر کان کرم آنک شرح جود آباء کرامش هل اتاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **