به رهی تیز می گذشت کسی از جامی هفت اورنگ 70

به رهی تیز می گذشت کسی

1 به رهی تیز می گذشت کسی دامنش را گرفت بوالهوسی

2 که روان باش نام خویش بگوی لقب باب و مام خویش بگوی

3 گفت روزی که زادم از مادر نام من قلتبان نهاد پدر

4 نام خود گفتمت تو هم به قیاس نام آن هر دو را ازین بشناس

5 بسته خاطر به کار خویشتنم بیش ازین نیست فرصت سخنم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر