1 بر هم زده بود عشقت اسباب خرد در دفتر باز یافتم باب خرد
2 بنشستم معتکف به محراب خرد بر آتش عاشقی زدم آب خرد
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت