حاشا که دل به درد تو دادن از حزین لاهیجی غزل 439

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود

1 حاشا که دل به درد تو دادن نهان بود جان را کسی به هر چه خرد، رایگان بود

2 حکم نگاه مست تو ای سیل عقل و دین چون موج باده، در دل رگها روان بود

3 غافل - ز نشئهٔ عشق کهن اسان چندانکه سالخورده شود، نوجوان بود

4 یا رب مباد در کف زال فلک اسیر شهباز همّتی که بلند آشیان بود

5 مشکل حکایتی ست که فکر طبیب عشق عاجز به چارهٔ دلِ نامهربان بود

6 آگه کسی چو من ز دل سخت چرخ نیست آهم چو صبح، هم نفس آسمان بود

7 باشد به لفظ، الفت معنی حزین درست تا این شکسته پا قلمت، در میان بود

عکس نوشته
کامنت
comment