-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آرزویی بود و شد محو در اوصافِ دوست هیچ ز من مانده نیست هرچه بماندهست اوست
2 جامِ می و کنج و یار هر چه دگر جمله هیچ شش جهتِ کاینات بر سرِ این چارسوست
3 موسی و ثُعبان و چوب سامری و عجلِ زر او نکند التفات موسی اگر تندخوست
4 پیشِ من و پشت اگر نیک و بدی میرود هرچه از آنجا بود جمله بدیها نکوست
5 بیهده سودا مپز از پیِ نام و حطام مغز تهی میکنی خیز و برون آز پوست
6 باطنت ار با خداست کعبه خراباتِ تست فقر چو نورِ درون خرقه چو مشتی رکوست
7 قاصر و غالی نیم راهِ مشنّع کجاست مرتبه حدِّ من پیشِ مقصّر غلوست
8 بیش نزاری مرو بر پیِ نفسِ دنی بر زن و در هم شکن سنگ سزایِ سبوست
9 دولتِ من گر ز من باز ستانی مرا از تو همین التماس از تو همین آرزوست
10 گنج به کُنجِ خراب مینهی و در طلب انجمِ افلاک را کار همین گفتوگوست