سلمان ساوجی

دیدن خواجگان بلایی بود از سلمان ساوجی قطعه‌ 27

قطعه‌ 27 ام از 897 قطعات

خانه / سلمان ساوجی / دیوان اشعار سلمان ساوجی / قطعات در دیوان اشعار / قطعه‌ شماره 27

1 دیدن خواجگان بلایی بود بنده عمری ازین بلا می‌جست

2 ناگهانش به علت رمدی دولتی داد اتفاقی دست

3 رفت در کنج خانه‌ای تاریک دیده دربست و از بلا وارست

4 بنده صد سال دیگر ار باشد بیش ازین خواجگان که اکنون هست

5 روشنایی جز این نخواهد دید غیر ازین طرف بر نخواهد بست

سلمان ساوجی

شعر شعر کهن قطعه‌ سلمان ساوجی

عکس نوشته

کامنت

شعر های دیگر از سلمان ساوجی

1 نوبهار و عشق و مستی، خاصه در عهد شباب می‌کند، بنیاد مستوری مستوران، خراب

2 غنچه مستور صاحبدل، نمی‌بینی که چون بشنود، بوی بهار، از پیش بردارد نقاب

1 جان من می‌رقصد از شادی، مگر یار آمده‌ست می‌جهد چشمم همانا وقت دیدار آمده‌ست

2 جان بیمارم به استقبال آمد، تا به لب قوتی از نو مگر، در جان بیمار آمده‌ست

1 ای که روی تو، بهشت دل و جان است مرا! ای که وصل تو مراد دل و جان است، مرا!

2 چون مراد دل و جانم، تویی از هردو جهان از تو دل برنکنم، تا دل و جان است مرا

شاعر شعر دیدن خواجگان بلایی بود سلمان ساوجی می باشد.

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر دیدن خواجگان بلایی بود قطعه‌ است

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی است.

شعربعدی

897 / 27

شعرقبلی

بنر