-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهری بود نکوئی و جانا تواش دری فرزند حسن و عشق و تو بر هر دو مادری
2 عشقم نشست در دل و عقلم فرار کرد آری دو پادشاه نشاید بکشوری
3 تا هست منظر دل و دیده مقام دوست حاشا که من نظر بگشایم بمنظری
4 دیدم که خضر جام بکف سوی میکده میرفت تا بدل کند او را بساغری
5 ذرات را وجود چه در پیش آفتاب ما غیر دوست هست ندیدیم دیگری
6 هستی گل ار کلاله زسنبل فکنده گل سروی اگر که سرو زگل آورد بری
7 کوثر بجنب چشمه نوش تو قطره ای خورشید پیش تابش روی تو اختری
8 ملکی است خوبروئی او را تو مالکی بحریست آفرینش او را تو گوهری
9 منصور وار داری اگر سر حق بسر داری بود محبت آنجا ببر سری
10 آشفته را کله نه و سر سوده بر سپهر تا ساخته زخاک در شاه افسری
11 شاها توئی که علت ایجاد عالمی شاها توئی که وارث تاج پیمبری