- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای طفیل بود تو بود همه بود در سودای تو سود همه
2 بودی و جز بود تو بودی نبود بود پنهان آتشی دودی نبود
3 عشق ناگه زد بر آتش دامنی شعله ها سر کرد از هر روزنی
4 شعله ها راه ظهور آموختند پرده ها یک یک سراسر سوختند
5 شد عیان از شعله ها آنگاه دود شعله ها را دود ها پنهان نمود
6 از درون چشمها جوشید رود در کمون چشمه ها کوشید رود
7 چشمها زان دود نابینا شده چشمه ها زان رود نا پیدا شده
8 چشم مازان رودها خیره شده روز ما زان دودها تیره شده
9 چون جمالش از حجاب غیب رست از شهود خویش بر خود پرده بست
10 بود تا بود او ز چشم غیر دور از خفا گاهی و گاهی از ظهور
11 کیست دانی غیر این ما و منی چیست دانی سیر زین ماء منی
12 چشم ما یک ره نبیند سوی دوست ور ببیند هر چه بیند روی اوست