وقت مردن پا نهاد آن شمع از فروغی بسطامی غزل 22

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا

1 وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا

2 دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب کاش بیداری نبود این خواب شیرین مرا

3 خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا

4 برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا

5 چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا

6 مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا

7 گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود گفت وقتی می‌گشایی زلف پرچین مرا

8 گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا

9 گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا

عکس نوشته
کامنت
comment