- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا
2 دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب کاش بیداری نبود این خواب شیرین مرا
3 خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا
4 برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا
5 چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا
6 مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا
7 گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود گفت وقتی میگشایی زلف پرچین مرا
8 گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا
9 گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا